
سایت شخصی و رسمی آقای اکبر هاشمی رفسنجانی، اخیرا برای چندمین بار با انتشار نامه اعضای ارشد حزب جمهوری اسلامی به بنیانگذار انقلاب اسلامی در سال 1358 کوشیده است تا از این بازخوانی تاریخی، ماهی گیری سیاسی کند و در عین حال، با شبیهسازی نامه بیادبانه وی در 19 خرداد 88 به رهبر معظم انقلاب (که تهدید رسمی به آشوب بود) با نامه سال 58 اعضای ارشد حزب جمهوری، این نوع نامهنگاری را مسبوق به سابقه عنوان کند.
به گزارش رجانیوز، در مقدمه این مطلب که سایت هاشمی رفسنجانی آن را "نامه بی سلام خواص انقلاب به محضر امام (ره) در سال 1358" نامیده، آمده است: «یکی از اضلاع مثلث نامه های تاریخی، سه گانه ای است که ضلع دومش در سال 1359 و ضلع سومش در سال 1388 نگاشته شد. مثلثی تاریخساز که روی در شناساندن جریان انحرافی انقلاب در ذیل تابلوی دو رئیس جمهور داشت؛ مأموریتی دشوار که نام آیت الله هاشمی رفسنجانی فصل مشترک تمامی آنهاست.»
در مورد این استفاده گردانندگان سایت رسمی هاشمی رفسنجانی از نامه مؤدبانه سران حزب جمهوری اسلامی به امام خمینی (58) و مشابه سازی آن با نامه بیادبانه هاشمی به رهبر انقلاب (88) چند نکته قابل توجه است:
1- اصل نامه مد نظر هاشمی رفسنجانی در مورد حاشیه های اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری و دخالت برخی اشخاص در این انتخابات، حذف کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی (شهید مظلوم آیت الله بهشتی و جلال الدین فارسی) و تبلیغات امثال شیخ علی تهرانی علیه حزب جمهوری اسلامی سخن گفته شده است.
در بخشی از این نامه، در مورد حذف کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی که با دستور امام خمینی رخ داد، آمده است: «حذف "حزب جمهوری اسلامی" از جریانهای انتخابات ریاست جمهوری که با مقدمات حساب شدهای پیش آمد، مخالفان را جری و امیدوار کرد و تلاشها را مضاعف کردند. خیلی بعید است که انتشار نامه آقای میرزا علی آقا تهرانی که در آن، ما را متهم به قدرت طلبی از طرق نامشروع و خیانت و به طور مبهم همکاری با آمریکا و امیرانتظام میکرد و در ظرف یک هفته در سراسر کشور، حتی در روستاها و خارج کشور پخش شد، بیارتباط با جریانات قبل و بعد و همراه حذف حزب از انتخابات شد.»
درباره اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دی ماه 1358، اگرچه روایت های متفاوتی ذکر شده است اما ای کاش آقای هاشمی رفسنجانی وزیر کشور وقت زبان بگشاید و از رازهای این انتخابات سخن بگوید، اگرچه بیان این رازها به ضرر همپیمانان او در فتنه 88 شوند. رازهایی مانند نقش جریان سوم در حذف کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی و ارتقای بنی صدر (با توجه به اعترافات مهدی هاشمی معدوم)، نقش دفتر امام در تبلیغات به نفع بنی صدر، نقش موسوی خویینیها در تایید صلاحیت بنی صدر و عدم افشای اسناد به دست آمده از لانه جاسوسی قبل از انتخابات و نقش برخی یاران هاشمی رفسنجانی در تایید مواضع شیخ علی تهرانی و گسترش نظریات او!
2- هاشمی رفسنجانی با زیرکی و در راستای نامه بدون سلام و والسلاماش به رهبر معظم انقلاب به مقایسه احمدی نژاد و بنی صدر پرداخته است. فارغ از این که تنها وجه بارز مشابهت این دو و البته اکبر هاشمی رفسنجانی حضور در قدرت در مسند ریاست جمهوری و حمایت های اولیه رهبری از آنهاست؛ به نظر می رسد سرنوشت شومی که برای ابوالحسن بنی صدر رقم خورد، بیش از آن که ربطی به مسند ریاست جمهوری داشته باشد، به رفتار سیاسی و حالات روانی کسانی که مسندهای حکومتی را در اختیار دارند، برمی گردد.
برخی از این رفتارهای بنی صدر را میتوان این گونه احصا کرد:
الف: عدم فصل الخطاب بودن رهبری انقلاب و ولایت فقیه که نمونه این رفتار به وفور در فتنه 88 دیده شد.
ب: دو رویی در مقابل نظریات ولی فقیه، به گونه ای که بنی صدر هر وقت به دیدار امام خمینی می رفت، اظهار وفاداری می کرد و خود را فرزند امام خمینی می خواند اما در جمع یارانش و خانواده اش علیه امام خمینی موضع می گرفت.
ج: بنی صدر را گرگهایی دوره کرده بودند که نمی گذاشتند نصایح پدرانه رهبر انقلاب را بشنود.
د: توهین و هتک حرمت رهبر انقلاب ازسوی بنی صدر و اطرافیانش یکی دیگر از گذرگاه هایی بود که سرنوشت شوم اولین رئیس جمهور را رقم زد. در این باره هنوز تلخی توهین های فائزه، مهدی و محمد هاشمی به رهبر انقلاب از ذائقه ها نرفته است.
ه: بنی صدر دچار کیش شخصیت بود و خود را محبوب ترین شخصیت کشور و استوانه انقلاب می دانست.
و: بنی صدر علی رغم کمبود سابقه مبارزات، خود را به مثابه انقلاب اسلامی و مالک انقلاب اسلامی و کشور می دانست.
ح: لزوم باقی ماندن راه ها برای ارتباط با بیگانگان و دشمن ترین دشمنان انقلاب اسلامی به بهانه های مختلف از جمله ویژگی های بنی صدر بود، به گونه ای که نزدیکان و مشاوران بنی صدر با حقوق های چند هزار دلاری عازم انگلیس، فرانسه و امریکا می شدند تا ارتباطات همچنان برقرار باشد.
بنی صدر می کوشید تا در رسانه های غربی چهره ای معتدل از خود بسازد که می خواهد تندروی افراطی ها را مهار کند اما رهبری نمی گذارد!
3- به هر حال، انقلاب اسلامی پس از فتنه خرداد 1360 و بهدنبال آن، حاکمیت خط امام، فتنه بزرگتری موسوم به فتنه 88 را پشت سر گذاشته است. اتفاقاتی مانند تهمت دروغین تقلب و تجاوز به جمهوری اسلامی، اردوکشی های خیابانی در جهت تحمیل ابطال انتخابات 40 میلیونی، سر دادن شعارهای "نه غزه نه لبنان" و "جمهوری ایرانی"، مسجد ضرار در نمازجمعه 26 تیر88، هتک حرمت امام خمینی و مقام معظم رهبری و از همه بدتر فاجعه محاربان و بهایی ها در روز عاشورای 88، فضای سیاسی کشور را کاملا شفاف ساخته و شبیه سازی های هاشمی رفسنجانی پس از گذراندن این مراحل به قول ظریفی "تعرب بعد از هجرت" است.
شاید اگر آقای هاشمی که بزرگترین انحرافها از گفتمان انقلاب اسلامی در اقتصاد و فرهنگ این کشور از دوره ریاست جمهوری وی با رونویسی از الگوهای توسعه غربی آغاز شد و در دولت بعد از وی نیز با شدت مضاعفی دنبال شد، همان زمان در مقابل این انحرافهای بیّن میایستاد، انتظار پذیرش نگرانیهای او از سوی مردم، چندان غیرمنطقی نبود.
شاید اگر آقای هاشمی که خود را شاگرد امام راحل میخواند، در مقابل توهین به اصل ولایت فقیه از سوی فتنهگرانی که دخترش در میان آنها بود، میایستاد و برخورد بدون واهمه و شجاعانه با انحراف را از اعضای خانواده خود آغاز میکرد، نگرانی او برای انحراف، شبیه طنز نمینمود.
شاید اگر فائزه هاشمی در روزهای گرم خرداد 88 در خیابان های تهران جولان نمی داد و آشوبگران را به ماندن در خیابانها تشویق نمیکرد و بهایی ها و منافقین را در روز عاشورای 88 همراهی نمی کرد، برخی از سخنان هاشمی رفسنجانی مبنی بر لزوم جبران حرمت شکنی ها کمی باورپذیر میشد.
شاید اگر مهدی هاشمی با گذشت بیش از دو سال از فرار وی از کشور به ایران باز میگشت و پاسخهای قانعکنندهای برای کلکسیون اتهاماتش داشت، نگرانیهای آقای هاشمی برای انحراف کمی واقعی مینمود.
شاید اگر در روز 9 دی، مردم شعارهای صریحی در مورد آقای هاشمی نمی دادند و در روز 22 بهمن 88 نیز شعار "هاشمی هاشمی بصیرت بصیرت" نگذاشت صداوسیما تصاویر حضور وی در راهپیمایی را پخش کند، رئیس مجمع تشخیص مصلحت، می توانست امیدوار باشد که اینگونه خط و نشان کشیدنهایش مؤثر باشد.
در عین حال، به نظر میرسد مردم تکیه گاههای فتنه 88 را شناخته اند و می دانند در روز 23 خرداد 88، چه کسی میزبان موسوی، خاتمی و سید حسن مصطفوی بود و موسوی با مشورت و اتکای چه کسی بیانیه معروف "تسلیم این صحنه آرایی خطرنام نمی شوم" را نوشت.
عبور از فتنه 88 تجربه ای را در مقابل مردم ایران قرار داده که تزویر خواص مردود، بدعتهای غیر قانونی، اشرافیت اسلام امریکایی و تحمیل مصلحت نمی تواند خللی در اراده آنان ایجاد کند.
"اریک اشمیت"، مدیرعامل شرکت اینترنتی گوگل در مصاحبه با شبکه فاکسنیوز اذعان کرد که ایرانیان صاحب استعدادی "غیرمعمول" در حوزه عملیات سایبری هستند.
به گفته کارشناسان در برخی مواقع آنتیویروس نصب شده برروی سیستم، عکسالعمل خاصی نسبت به برخی ویروسها نشان نمیدهد، لذا در این مواقع چارهای نیست و باید خود آستین بالا زده و ویروس را نابود کنیم.
فیزیکدانان دو آزمایش "اطلس" و "CMS" در سرن گزارشی از نتایج تازه ترین آزمایشات خود را در خصوص "بوزون هیگز" ارائه کردند. به همین منظور در ادامه، به رایج ترین سئوالاتی که در خصوص این ذرات مطرح می شوند پاسخ داده می شود.
به گزارش مهر، سمیناری هفته گذشته در مرکز سرن واقع در ژنو سوئیس برگزار شد و فیزیکدانان دو آزمایش "اطلس" و "CMS" که در برخورد دهنده بزرگ ذرات کار می کنند، گزارشی از آزمایشات جدید را در تلاش برای کشف ذره بوزون هیگز ارائه کردند.
در این راستا برای یک سری از رایج ترین پرسشهایی که در خصوص این ذره ناشناخته وجود دارند جوابهایی ارائه می شود:
بوزون هیگز چیست؟
بوزون هیگز، یک ذره ابتدایی است که در مدل استاندارد وجود آن پیش بینی شده است. مدل استاندارد، قابل اطمینان ترین نظریه فیزیک برای توصیف و شرح نیروهای جهان و ذرات ابتدایی است که آن را تشکیل داده اند.
بوزون هیگز، برخلاف تمام ذرات دیگر ذکر شده در مدل استاندارد، تا به امروز تنها در حد یک فرضیه باقی مانده و تاکنون هیچ آزمایشی موفق به شناسایی آن نشده است. هرچند در سرن ژنو فیزیکدانان درحال انجام تحقیقات گسترده ای در این حوزه هستند.
از چه زمانی فرضیه وجود این ذرات مطرح شد؟
اکنون 47 سال از تاریخ فرضیه بوزون هیگز می گذرد. اولین بار در سال 1964 تحقیقات فیزیکدانان مختلفی که تقریباً همگی به نتایج مشابهی رسیده بودند فرضیه وجود این ذرات را مطرح کردند. در میان این فیزیکدانان، به ویژه "پیترهیگز"، فیزیکدان انگلیسی تحقیقات گسترده ای را در این عرصه انجام داد و به همین دلیل این ذرات نام خود را از این دانشمند گرفته اند.
بوزون هیگز در طبیعت چه نقشی ایفا می کند؟
بوزون هیگز می تواند توضیح دهد که چرا در جهان جرم وجود دارد. در حقیقت، بعضی از ذرات ابتدایی دارای جرم هستند درحالی که بعضی دیگر خیر. برای مثال، وجود این ذره می تواند به درک این مطلب کمک کند که چرا ذراتی چون فوتونها که پرتوهای الکترومغناطیس (و همچنین نور) را انتقال می دهند بدون جرم هستند، درحالی که سایر ذرات ابتدایی مثل بوزونهای W و Z که با نیروهای هسته ای ضعیف ارتباط دارند دارای جرم هستند.
به این ترتیب، همانطور که فوتون با نیروی الکترومغناطیس ارتباط دارد بوزون هیگز، "کوانتوم" میدان هیگز است. میدان هیگز، میدانی از انرژی است که جرم ذرات ابتدایی را می سازد. بنابراین، شناسایی بوزون هیگز می تواند به درک بهتر روابط موجود میان چهار نیروی طبیعت (نیروی الکترومغناطیس، نیروی گرانش، نیروی هسته ای ضعیف، نیروی هسته ای قوی) کمک کند.
تا امروز، فیزیک توانسته است به یک شرح واحد مفهومی میان نیروهای الکترومغناطیس، هسته ای ضعیف و هسته ای قوی دست یابد، درحالی که نیروی چهارم (نیروی گرانش) هنوز از این شرح واحد مستثنی می شود.
چرا یافتن بوزون هیگز مهم است؟
این ذرات در واقع تکه گمشده پازل مدل استاندارد هستند. مدل استاندارد، جهان ما را در کنار تمام ذرات موجود در آن از کوارکها" تا "لپتونها" به یک روش واحد مفهومی شرح می دهد. این نظریه، همانطور که گفتیم، درحال حاضر تنها سه نیرو از چهار نیروی طبیعت را توضیح می دهد. تا به امروز تمام آزمایشات تجربی توانسته اند با دقت بسیار بالایی این سه نیرو را تائید کنند. اما هنوز "بوزون هیگز" نتوانسته است نیروی چهارم را توضیح دهد.
بوزون هیگز چگونه ساخته می شود؟
هنوز تردیدهای بسیاری در مورد خواص این ذرات وجود دارد. دانشمندان می دانند که باید دارای جرم بوده و با ضد ذره خود منطبق باشد، اما هنوز نمی دانند که ارزش بوزون هیگز چیست. درحقیقت، مدل استاندارد مقدار جرم این بوزون را پیش بینی نمی کند و تاکنون دهها و دهها فرضیه متفاوت در خصوص ارزش آن ارائه شده است.
آزمایشاتی که در سالهای اخیر پی در پی انجام شده اند اندازه های احتمالی جرم و محدوده های آن را تعیین کرده اند. همچنین برپایه "نظریه ریسمان"، پنج نوع مختلف بوزون هیگز می تواند وجود داشته باشد. این درحالی است که سایر فرضیه ها تنها یک بوزون هیگز را پیش بینی می کنند.
"نظریه ریسمان"، یک نظریه در فاز توسعه است و تلاش می کند که مکانیک کوانتوم را با نسبیت عمومی تطبیق دهد و امیدوار است که بتواند تمام ویژگیهای لازم برای یک تئوری کامل را کسب کند.
چرا تاکنون موفق به شناسایی بوزون هیگز نشده ایم؟
برای شناسایی ذرات ابتدایی، فیزیکدانان از شتابگرها یا پیستهای مدوری استفاده می کنند که در داخل آنها ذرات ابتدایی با سرعت نزدیک به سرعت نور شتاب می گیرند و به یکدیگر برخورد می کنند.
این برخوردها ذرات جدیدی را تولید می کنند که جرم بالایی دارند و قابل مطالعه هستند. در ابتدا، اعتقاد بر این بود که جرم بوزون هیگز می تواند برای شتابگرهای موجود در دنیا بسیار بزرگ باشد. اما امروز تصور می شود که این جرم می تواند بسیار کوچک باشد و به خصوص بتواند در برخورد دهنده بزرگ ذرات (LHC) در سرن تولید شود.
به نقل از ای شبهه:
یکم : آیا تمام مجتهدان نائبان امام ـ علیه السّلام ـ هستند یا فرد معینی از آنها چنین منصبی را دارا است؟
پاسخ :برای پاسخ به این سؤال باید در روایات و ادله ولایت فقیه تأمل کنیم تا روشن شود که روایات، دلالت بر نصب فرد معینی از میان فقها برای عهدهدار شدن این منصب دارند یا دال بر نصب عام فقها هستند؟ با اندکی تأمل در روایات ادله فقیه روشن میشود که نصب فقیه جامع الشرایط به نصب عام است نه نصب خاص، زیرا شخص معین از طرف امام معصوم منصوب نشده است. تعابیر «مَن کانَ مِنْکُم قَد رَوی حَدیثُنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامِنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَانّی قَد جَعَلْتُهُ حاکِماً عَلیْکُم...»[1]
«هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد و او را به عنوان داور بپذیرد همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم» و «اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلی رَواةِ حَدیثُنا فَانّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَیهِم...»[2] «در رخدادهایی که اتفاق میافتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم» همچنین «اَللّهُمَّ ارْحَم خُلَفائی. قیلُ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَنْ خُلَفائُک؟ قالَ الّذینَ یَأتُونَ بَعْدی وَ یَرووُنَ عَنّی حَدیثی وَ سُنّتی»[3] «خدایا بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند ای رسول خدا جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنان که بعد از من میآیند و حدیث و سنّت مرا نقل میکنند.
این تعابیر و تعابیر نظیر آن نشانگر این است که امام ـ علیه السّلام ـ شخص معینی را به حاکمیت نصب نکرده بلکه به صورت عام نصب نموده است و تمام ملاک را روی شرایط و خصوصیات قرار داده است، یعنی هر کسی که دارای این شرایط باشد از جانب امام معصوم ـ علیه السّلام ـ منصوب است و تمام ملاک و معیار این خصوصیات و شرایط است نه شخص خاصی در واقع «در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد، بلکه فقه و عدالت است که حکومت میکند»[4]
ولایت فقیه به مثابة ولایت فقه است، چنان چه زعامت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ برآمده از نبوت در شعاع اذن و ولایت الهی است و زعامت امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ نشأت گرفته از منصب امامت است». در مورد فقیهان یک عصر دو فرض احتمال دارد. فرض اوّل آن است که یک فقیه اعلم از دیگران است. در رهبری و ملکاتی که مربوط به رهبری است در این فرض برابر ضوابط اسلامی او در عصر غیبت به نحو تعیین برای رهبری منصوب گردیده است، البته به نصب عام. فرض دوّم آن است که هیچ یک از فقیهان عصر، اعلم و افقه و اعدل از دیگران نباشد و همگی همتای هم باشند. در این صورت پذیرش ولایت یکی از این فقیهان بر مردم واجب تخییری است. بنابراین با تصدّی یک فقیه از دیگران ساقط است چه اینکه با رجوع به یک فقیه به دیگری رجوع نخواهند کرد، زیرا هرج و مرج باطل است»[5]
پس «انتصاب الهی نه به نصب یک فرد معین است، زیرا از روایات واردة در این خصوص هرگز نمیتوان استفاده انتصاب یک شخص معین را نمود و نه به نصب مجموع من حیث المجموع، چون نمیتوان مجموع فقها را به منزلة واحد تصور کرد، زیرا هر یک از فقهاء دارای شرایط نظریه خاصی دارند و نمیتوان یک نظر برای تمامی فقهاء متصور شد، بلکه به نصب جمیع است. به این صورت که همة فقهای جامع الشرایط منصوب به ولایت هستند و لذا عهدهداری این منصب بر آنها واجب کفایی است»[6].
با روشن شدن این نکته که فقهاء جامع الشرایط به نصب عام از سوی امام معصوم عهدهدار این وظیفه شدهاند. لازم است مکانیزمی برای تعیین یک نفر از میان فقهاء جامع الشرایط برای عهدهدار شدن این منصب مشخص شود. بهترین روش تعیین رهبر (ولی فقیه) توسط مجلس خبرگان است که در قانون اساسی[7] مطرح شده است.
زیرا اعضای مجلس خبرگان که خود از میان فقهاء هستند، در واقع کارشناسان فقاهت، عدالت، تدبیر و سیاست میباشند و توانایی این را دارند که از میان فقهای واجد شرایط بهترین فرد را مشخص نمایند، در حالی که اگر بخواهیم تعیین ولی فقیه را بلاواسطه بر عهده مردم بگذاریم، اولاً: مستلزم هرج و مرج و اختلاف خواهد شد. ثانیاً: اتفاق نظر روی فرد خاصی کمتر حاصل میشود. ثالثاً: الزاما بهترین و مناسبتترین فرد مشخص نخواهد شد. در واقع «مردم با انتخاب مجلس خبرگان رجوع به بینه کردهاند، یعنی کارشناسان دینی را برگزیدهاند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعی اعتبار داشته باشد».[8]
منابع:
[1] . حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، ج 18، ص 98، ح 1.
[2] . همان، ص 101، ح 9.
[3] . همان، ج 18، ص 65، ح 50.
[4] . اکبری، محمد رضا، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت، 1377، ص 188.
[5] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 391 و 392.
[6] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه رهبری در اسلام، انتشارات رجاء،1372، ص 186.
[7] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 107.
[8] . مصباح یزدی، محمد تقی، پرسشها و پاسخها، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1379، ج 1، ص 25
دوم: چگونه است که به رهبری در زمان ما نائب امام زمان گفته می شود در جائی که به فرموده خود حضرت ایشان 4 نائب بیشتر نداشته اند که همگی از دنیا رفته اند؟
پاسخ :جملهای که در روایات در این مورد یافت میشود و میتوان گفت که امام زمان (عج) در توقیعی که 6 روز قبل از وفات آخرین نائب خاصش، یعنی (علی بن محمد سمری) صادر نمودند، بیان داشتید:
بسم الله الرحمن الرحیم؛ یا علی بن محمد سمری اعظم الله اجر اخوانک فیک فانک میّت ما بینک و بین ستة ایام فاجمع امرُک ولا توص الی احد یقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغیبة الثانیه» بنام خداوند بخشند و مهربان؛ ای علی بن محمد سمری خداوند به برادران تو در مصیبت تو اجر عنایت کند و تو تا 6 روز دیگر از دنیا میروی حساب و کتابت را مرتب کن و کسی را برای جانشینی خود معّرفی مکن زیرا غیبت دوّم (کبری) واقع شده است.[1]
در ادامه روایت فوق آمده است (الافمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحة فهو کاذبٌ مفتر و لا حول و لا قوة الا بالله العلّی العظیم)؛ آگاه باشید که هر کس ادعای مشاهده ولی عصر (عج) را قبل خروج سفیانی و صیحة داشته باشد او دروغگوست و لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم.
در روایت فوق با توجه به صدر روایت (به کسی وصیت نکن که جانشین تو گردد) و ذیل روایت (هر کس ادعای مشاهده ولی عصر (عج) را کند دروغگوست) معلوم میشود که دیگر نیابت خاصّه به این صورت که کسی به حضور امام شرفیاب گردد و اوامر و نواهی را از محضر امام زمان (عج) دریافت نماید وجود ندارد و هرکس که چنین ادعائی کند درغگو میباشد، ولی در این روایت به هیچ وجه اصل نیابت ولو به صورت نیابت عامه نفی نگردیده است، جدای از این که وقتی از امام زمان (عج) حوادثی که در زمان غیبت کبری رخ میدهد سؤال میشود ایشان میفرمایند؛ (و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم)[2]، اما در حوادثی که بعداً بوجود میآید در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید زیرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان میباشم.
امام زمان (عج) در زمان غیبت خود نواب خاصهای داشتند که مردم به حضور آنها میرسیدند و سؤالاتی طرح میکردند و آنان نیز حضوراً به خدمت امام زمان (عج) مشرف میشدند و جواب را دریافت مینمودند و گاهی نیز اوامر و نواهی را از آن حضرت به مردم میرسانیدند، همچنانکه شیخ طوسی (ره) میفرمایند؛ (توقیعات صاحب الامر ـ علیهالسّلام ـ توسط عثمان بن سعید و فرزندش محّمد به شیعیان و خواص پدرش میرسید، این توقیعات شامل اوامر و منهیات امام و پاسخ به مسائل شیعیان بود).[3]
اما پس از پایان دوره غیبت صغری و شروع غیبت کبری نیابت عامه فقهاء از امام زمان (عج) شروع شد که این نیابت با استناد به احادیثی هست که باز منتسب به خود آن حضرت بوده و برخی از آنها به شرح ذیل می باشند:
1. اما الحوادث الواقعه ... که در قبل گذشت و دلالتی تام دارد بر رجوع بر نائبان عام امام زمان (عج) دارد.
2. عن الصادق ـ علیهالسّلام ـ فاّما من کان من الفقهاء النفسه صائنا حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلّدوه و ... هر کدام از فقهاء که از نفس خود حفاظت میکند و محافظ دینش هست و مخالف هوای نفس خود عمل میکند و اطاعت زائد امر مولا میکند بر عوام است که از وی تقلید کنند.[4]
حال به لحاظ اینکه بر مبنای نظریه ولایت فقیه کسی میتواند عهدهدار ولایت بر مسلمین گردد که دارای شرائط علمی و فقهی و بینش صحیح سیاسی و اجتماعی و عدالت و تقوی باشد و چنین فردی بر اساس روایات فوق از طرف امام زمان (عج) نصب عام گردیده و لذا میتوان وی را رهبر و نائب الامام معرفی نمود هر چند که مستقیماً از سوی امام زمان تعیین نشده باشد اما در هر حال اطلاق نائب امام زمان بر او صحیح است و مراد از اسناد نائب امام زمان به حضرت امام خمینی در زمان حیاتشان یا مقام معظم رهبری در زمان حاضر به همین دلیل است نه اینکه با این اسناد بخواهند بر نائبان خاص آن حضرت اضافه نمایند.
منابع:
[1] . صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسه النشر الاسلامی الجماعة المدرسین، ج 2، ص 516.
[2] . همان، ج 2، ص 493.
[3] . تاریخ عصر غیبت، ص 289.
